سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرهیزگارى سر خلقهاست . [نهج البلاغه]
اصولگرا

بخش دوم مناظره تاج زاده و روانبخش:

تاج زاده: آغاجری نگفت دین افیون است/ روانبخش: خودتان 26 مرداد 79 در "عصر ما" منتشر کردید

 

بخش اول مناظره حجت الاسلام قاسم روانبخش دبیر سیاسی هفته نامه پرتو سخن و مصطفی تاج‌زاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب در دانشگاه کاشان با موضوع "اصلاح طلبی و اصولگرایی"، هفته گذشته منتشر شد. در بخش اول این مناظره 5 ساعته، روانبخش به تبیین مبانی اصولگرایی پرداخت و از تاج زاده نیز خواست با تعریف مبانی اصلاح طلبی به نظام مند شدن بحث کمک کند.

به گزارش رجانیوز، متن بخش دوم این مناظره در ادامه آمده است:

تاج‌زاده: الان مناظره برای ما راحت‌تر است؛ برای این‌که در دوره اصلاحات، ما را با کشورهای دیگر مقایسه می‌کردند که در فلان جا حقوق بشر رعایت می‌شود ولی در این‌جا با وجودی که اصلاح طلبان هستند، رعایت نمی‌شود. این دوره 3 ساله به‌نظر من یک امکان منطقی ایجاد کرده است که ما در چه جامعه‌ای زندگی می‌کنیم و مقیاس ها برای مقایسه های ما چگونه باید باشد. از لحاظ اداره کشور من بحثی نمی‌کنم؛ چون خود اصولگراها می‌گویند کشتی این مملکت بدون قطب‌نما رهاست. در یک دریای آرام، بحرانی نه، وقتی یک کشتی قطب نما نداشته باشد، سرنوشتش چیست؟ این دعای خود دوستان است؛ ادعای ما نیست. به لحاظ دینی که آقای خوش چهره و آقای افروغ می‌گویند صد رحمت به اصلاح‌طلبان. اصولگرایان دارند ضربه‌ای به مبانی دینی می‌زنند که هرگز با آن‌چه می‌گویند در دوره اصلاحات بعضی‌ها انجام می‌دادند، قابل قیاس نیست. در زمینه بین‌المللی هم دوستان می‌دانند وضعیت ما به‌گونه‌ای است که الان 3 تا قطعنامه تحریم بالای سرمان است و چقدر باید آثار اقتصادی و هزینه‌های سنگین بپردازیم و همه‌اش هم مال قشرهای محروم است. آن‌هایی که دستشان به دهانشان می‌رسد، هر اتفاقی در کشور بیفتد یک جور مشکلشان را حل می‌کنند. من آن‌ها را خیلی وارد نمی‌شوم. من صادقانه می‌خواهم بگویم در این کشور مگر ما جرأت داریم جواب شماها را چاپ نکنیم و راست راست در خیابان راه برویم؟!

آقای شریعتمداری رسماً درباره من دروغ می‌نویسد؛ وقتی جواب می‌دهم، می‌گوید: چاپ نمی‌کنم. بعد حرف می‌زنم، می‌گوید برو شکایت کن. آیا کسی می‌تواند از آقای جنتی شکایت کند؟ چرا این‌طور مظلوم‌نمایی غیرواقعی؟ این‌ها به شما نمی‌آید. دست بردارید. ما یک جریان سیاسی در این انقلاب هستیم که تبار ما به مشروطه‌خواهان می‌رسد، همان جریانی هستیم که در نهضت ملی شدن نفت بودیم، در انقلاب و دوم خرداد بودیم، امروز هم هستیم، به یاری حق در آینده هم خواهیم بود. این‌قدر جوانمردی داشته باشید که یا حقوقمان را بدهید یا مرد و مردانه بگویید آقا! شما صاحب حقوق نیستید. چرا از خدا و پیغمبر مایه می‌گذارید؟! کدام مسلمانی است که اعتقاد نداشته باشد همه چیز ما از خدا است و همه چیز به سوی او برمی‌گردد؟! ما از او آمده‌ایم و به او پاسخگو هستیم. مگر در این زمینه‌ها تردید داریم که می‌گویید این‌ها مبانی فکری جناح سیاسی است؟

اتفاقاً یکی از بزرگ ترین انتقادهای ما به اصولگرایان این است که این‌ها با نام مستعار دارند صحبت می‌کنند. صریح و روشن نمی‌آیند بگویند. آقا بسیار خوب! بالاخره آیا این ملت حق دارند یا ندارند؟ این را به من بگو. اگر ندارند، پس چرا می‌گویید این تهمت به شماست؟ اگر هم دارند که برایشان استیفا کنید. خیلی چیز عجیبی نیست. بنابراین به جای این‌که هی برویم آن طرف بگوییم آقا این جنبه هایی که هر مسلمانی از آن جهت مسلمان است تمام این نکاتی که غیر از آن نکته آخر که نقش مردم است و حالا عرض می‌کنم تمام این نکات را قبول دارند؛ مگر کسی که مسلمان نباشد. بنده چون مسلمانم قبول دارم. احیاناً اگر کسی مسلمان نیست، من از طرف او صحبت نمی‌کنم.

مجری: 4 دقیقه از زمان در نظر گرفته شده تجاوز شد و من همین زمان را برای آقای روان‌بخش در نظر می‌گیرم، بفرمایید.

روانبخش: من خیلی دوست داشتم که در چار چوب تعیین شده بحث می‌کردند که البته با اشاره و کنایه از کنار این چارچوب گذشتند. باز هم ما خوشبختیم که ایشان فرمودند ما به حاکمیت الهی، پیامبر، ائمه و قانون اساسی و حضرت امام ملتزم هستیم. کسی نمی‌تواند ملتزم نباشد. خوب الحمد لله این یک پایگاه مشترکی است که ما می‌توانیم با هم صحبت کنیم. اگر چه عملکرد دوستان در 8 سال قبل این را نشان نمی دهد؛ ولی ما این‌جا این را می‌پذیریم تا آن عملکرد را هم نشان بدهیم. من نمی‌خواهم وارد مسائل جزئی شوم. اما در پاسخ به این که می‌گویند: کی جرأت می‌کند شما را از روزنامه‌تان محروم کند، بگویم جناب آقای دکتر مهاجرانی -وزیر ارشاد دولت اصلاحات- هفته نامه پرتو سخن را به تنهایی و بدون تشکیل جلسه، لغو امتیاز کرد و این تریبون ما را در جامعه چند صدایی به مدت 6 ماه بست، آن هم فقط به اتهام درج مقاله‌ای که در پاسخ به اظهارات آقای منتظری ما نوشته بودیم و طرحی که در آن از ماهنامه "صبح" گرفته شده بود و هیچ ربطی به این مقاله نداشت. نشریه ما را آن آقایانی که شعار آزادی بیان و زنده باد مخالف من می‌دادند، لغو امتیاز کردند در زمانی که اکثر قریب به اتفاق مطبوعات در اختیار جریان اصلاح‌طلبی بود.

6 ماه تلاش کردیم تا اثبات شد که این نشریه هیچ تقصیری نداشته و بعداً دادگاه به این نتیجه رسید که ما مقصر نبودیم. حالا شما که طرفدار آزادی بیان هستید، چطور شخص وزیر دستور می‌دهد که یک نشریه به خاطر درج یک مقاله بسته بشود؟

نکته دوم این است که وقتی نشریه ما بسته شد، جار و جنجال راه نینداختیم؛ بلکه گفتیم اگر واقعاً مقصر هستیم، اشکال ندارد؛ ما تابع قانون هستیم. اگر هم مقصر نیستیم اجازه انتشار به ما بدهید. بعداً دیوان عدالت اداری به این نتیجه رسید حکمی که وزیر صادر کرده خلاف قانون بوده است و نشریه مجددا برگشت.

اما شما هم هفته نامه "عصر ما" را داشتید؛ منتها به خاطر ارتکاب موارد زیادی تخلف قانونی از قانون مطبوعات، بسته شد. شما هم می‌توانستید بروید در دیوان عدالت اداری اعلام کنید. مثل روزنامه شرق که بسته شد و بعد دوباره باز شد ولی مجدداً چون قانون را رعایت نکردند، بسته شد. من می‌گویم باید یک جایی، پایگاهی، یک حد مشترکی را قبول داشته باشیم. بالاخره قانون مطبوعات، مصوب مجلس شورای اسلامی است و طبق قانون جمهوری اسلامی اهانت به دین، خدا، اهانت به مرجعیت و مقدسات مردم ممنوع است و با آن برخورد می‌شود. یکی دو بار تذکر می‌دهند ولی بعد باید برخورد شود. موارد زیادی بوده. یکی از موارد در "عصر ما"، سخنان آقای هاشم آغاجری -عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین- بود که گفت: مارکس نیمی از حقیقت را گفته است که دین افیون توده‌ها است؛ نیم دیگر حقیقت را من می‌گویم که دین، افیون دولت ها هم هست. با درج چنین حرف‌هایی است که با روزنامه برخورد می‌شود. الان هم که نشریات زیادی دارید.

یک نکته حاشیه‌ای دیگری مطرح کردند و آن بحث آیت‌الله مصباح که ایشان بعد از رحلت امام آمدند و نظریه‌پرداز شدند. من نمی‌خواهم وارد این بحث شوم، اما برای این که حق شخصیتی که این‌جا نیستند، تضییع نشود، فقط اشاره می‌کنم به کتاب "مصباح دوستانگ که پر از اسناد و سوابق مبارزاتی آیت‌الله مصباح می‌باشد، مراجعه شود. کتاب دیگر، کتاب "انتقام" آقای سید هادی خسروشاهی است که خودش از جهت فکری جزء جریان اصلاح‌طلب محسوب می‌شود. ایشان در مقدمه‌اش نوشته‌اند، من دیدم این اسناد انقلاب دارد از بین می‌رود. این انتقام، نشریه‌ای بود که آیت‌الله مصباح در سال‌های 42 و 44 که هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد، نفس بکشد، منتشر می‌کرد. بالایش هم نوشته بود: «انا من المجرمین منتقمون». شما همین الان اگر این مجموعه مقالات را بخوانید، با خود خواهید گفت آیت‌الله مصباح چه جرأتی داشته که این مقالات را چاپ کرده است. تنها و تنها خودش نشریه را منتشر می‌کرده است؛ منتها نمی خواسته خودش را مطرح کند. آقای سید هادی خسروشاهی در مقدمه کتابش نوشته است، این قدر آقای مصباح حاضر نشد مسایل مبارزاتی خودش را مطرح کند که مؤتلفه -آقای بادامچیان- در یک جایی اظهار کرد انتقام مال ماست! ولی ما که می‌دانیم این نشریه انتقام مربوط به خود آقای مصباح است. البته آقای هاشمی رفسنجانی هم در خاطراتش آورده است که آقای مصباح یک نشریه دیگری داشت که تنهایی منتشر می‌کرد. اسناد هم همراه خود آورده‌ام که دوستان می‌توانند تکثیر کرده و مطالعه بفرمایند. من تعجب می‌کنم چرا آقای تاج‌زاده که خودشان هم مدتی سابقه مبارزاتی داشته‌اند، ادعا می‌کنند آیت‌الله مصباح یزدی بعد از رحلت امام وارد صحنه انقلاب شده اند.

اما راجع به آن‌چه از قول آقای مطهری گفتند که اگر مردم نخواهند، معصوم نمی‌تواند حکومت کند. ما 2 تا بحث داریم: یکی بحث مشروعیت و دیگری مقبولیت. بحث این است که آیا امام معصوم در همان وقتی هم که خانه نشین می‌شود، امام هست؟ حقانیت دارد یا ندارد؟ زمانی که امیرالمؤمنین 25 سال در خانه نشست، امام بود یا نبود؟ در همان 25 سال هم که دیگران حاکم بودند، امیرالمؤمنین امام به حق بود یا نبود؟ [حضار: بود] کسی که شیعه باشد، منکر نیست. آن وقت هم که امام حسن علیه‌السلام محکوم به صلح شد و خانه نشین شد، امام حسن هم با این‌که کل حکومت دست معاویه بود، امام بود. در آن 10 سالی که امام حسین علیه‌السلام در مدینه زندگی می‌کردند و معاویه حکومت علی الاطلاق داشت و بعد هم یزید سر کار آمد، امام حسین امام بود یا نبود؟ [حضار: بود]‌ بنابراین هیچ شیعه‌ای نمی‌تواند در این تردید کند. امام معصوم، مشروعیت و حقانیت دارد و حکومت مال اوست. ولی اگر مردم زمینه را فراهم کردند، حکومت رسمی هم خواهد داشت. وقتی مردم آمدند درِ خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام و گفتند که آقا شما بیا حکومت را بپذیر، حکومت امیرالمؤمنین به فعلیت رسید، رسماً حکومت را در دست گرفتند و اجرا کردند. کسانی هم مقابل حکومت امیرالمؤمنین بلند شدند و حضرت با آن‌ها جنگید. در جنگ جمل حتی عایشه، همسر پیغمر خدا، طلحه و زبیر و تعدادی از اصحاب پیغمبر بودند. اما با آن‌ها جنگید. همان امیرالمؤمنین در جنگ خوارج، کسانی را که از اصحاب خودشان بودند و پیشانی شان از عبادت و نماز شب پینه بسته بود، وقتی مقابل حکومت ایشان قد علم کردند، از دم تیغ گذراند.

در جنگ صفین حضرت 18 ماه می‌جنگند. با نیرنگ عمروعاص، طرفداران امیرالمؤمنین احساس کردند، دارند با قرآن می‌جنگند، با نصیحت‌های مالک اشتر کار به جایی نرسید. دور امیرالمؤمنین را گرفتند و گفتند شما را می‌کشیم. در چنین شرایطی امیرالمؤمنین چرا تسلیم حکمیت می‌شود؛ چون تنهاست و یاری برای او نمانده است. حتی شاید به تعداد یاران در کربلا هم برای او نمانده بودند. حضرت نمی خواهد روی اصحاب خودش شمشیر بکشد. حضرت در این شرایط تن به حکمیت داد. خواست مالک اشتر را به عنوان نماینده معرفی کند، گفتند: نه، او جنگ طلب است! به زور یاران، ابوموسی معرفی شد و او حکومت را تقدیم معاویه کرد. آیا این یعنی حضرت، حکومت معاویه را پذیرفت و قبول کرد و او را امیرالمؤمنین می‌دانست؟ یا نه، حضرت خودش را امیرالمؤمنین و امام می‌دانست و ما هم به این معتقدیم. این چه حرفی است که اگر ائمه مقبولیت مردمی نداشند، امامت طرف مقابل را بپذیرند! بعد از آن هم حضرت آماده جنگ مجدد با معاویه شدند که به شهادت رسیدند.

تاج‌زاده: من معتقدم مناظره به جای حساسش نزدیک می‌شود. قدری که پیش برویم، معلوم می‌شود اختلاف در کجا است. 2 نکته را من توضیح بدهم، بعد به نسبت مردم و حکومت برگردیم. جناب آقای روانبخش! حرف من این است که در دوره اصلاحات، اصولگرایان حق همه نوع فعالیت در نقد اصلاح‌طلبان را داشتند. در این مملکت [در سال 76] یک دولت با 20 میلیون رأی آمده سر کار. صداوسیما تمام رسالتش این بود که علیه این دولت تبلیغ بکند، زمانی که آقای دکتر کردان معاون آقای لاریجانی بود، رادیو و تلویزیون و رسانه های مختلف علیه دولت بودند. باز امروز می‌گویید، ما آزادی نداشتیم. حالا چی شده نشریه ایشان را 6 ماه توقیف کردند، روزنامه 7 سال توقیف موقت است؛ من نمی‌دانم اگر دائم بخواهد بشود، چند سال می‌شود. آقای عطریانفر عضو شورای مرکزی کارگزاران است که روزنامه دارد و به ما ارتباط ندارد. از دوستان ما هستند. جناب روانبخش! ما حق داریم روزنامه داشته باشیم یا نه؟ چرا در پرتو سخن تیتر اول نمی زنید «وزارت ارشاد! چرا به حزب مشارکت روزنامه نمی‌دهید؟» کاری هم ندارم وزارت ارشاد قبول می‌کند یا نه. اگر تیتراول لثارات هفته بعد این باشد که این‌ها حقشان است روزنامه داشته باشند، بقیه حرف‌هایشان را تلقی به قبول خواهیم کرد، اگر نه معلوم می‌شود خود شما هم جزء کسانی هستید که معتقدند ما را باید سرکوب کرد. اولین شماره کی در می‌اید که ببینیم از حق ما دفاع می‌کنید یا نه؟!

روانبخش: ما از نشریه‌ای که قانون را رعایت می‌کند، دفاع می‌کنیم.

تاج‌زاده: عیبی ندارد. گردن ما در برابر قانون از مو باریک‌تر است. ما اگر مشکل داشتیم، تا الآن آقای جنتی ما را 6 بار اعدام کرده بود! 2 شکایت با 24 ساعت اختلاف داده ‌شده است؛ یکی شکایت رییس هیأت اجرایی ستاد انتخابات وزارت کشور از رئیس هیأت نظارت و یکی شکایت رییس هیأت نظارت از رییس هیأت اجرایی ستاد انتخابات وزارت کشور. آن شکایت رسیدگی شد و ما محکوم شدیم. بعد سخنگوی آقای جنتی آمد، یک شکایت جدی از ما کرد که در دادگاه به من توهین کردی و جواب سلام من را ندادی و از این قبیل، به خاطر آن هم ما را محکوم کردند. از این طرف در این حکومت اصولگرا چی؟

جناب آقای روان‌بخش! این‌جا دانشگاه است. شما فکر می‌کنید کسی جرأت می‌کند در این کشور بگوید مارکس گفته دین افیون توده‌هاست و من هم کامل می‌کنم که دین افیون ملت‌ها است و آن وقت بیاید به عنوان استاد دانشگاه درس بدهد؟! یک جای کار گیر دارد. چرا همیشه مخاطب را ناآگاه فرض می‌کنیم؟! آیا کسی می‌تواند چنین حرفی بزند و بعد هم از دولت حقوق بگیرد؟ دوستان من! دین در طول تاریخ، رهایی‌بخش‌ترین پدیده بوده و پیامبران منادی حقوق و آزادی انسان‌ها بوده‌اند. در طول تاریخ بشر از هیچ چیز به اندازه دین سوءاستفاده نشده است. هر دو وجهش درست است. تا می‌گوییم دین، باید بگوییم کدام دین؟ هم معاویه به نام قرآن سخن می‌گفت، هم علی بن ابی‌طالب. ما می‌گوییم چون شیعه هستیم، سرمان کلاه نمی‌رود. تا قرآن را ببرند بالای نیزه، می‌گوییم ببین چه کسی قرآن را بالای نیزه برد. معلوم است که همه قرآن را قبول داریم. من از مرحوم نایینی یاد گرفتم که اعلام کرد در جوامع بشری، هیچ استبدادی پلید تر و خبیث‌تر از استبداد دینی نیست. برای این که در استبداد سکولار، حکومت به دین و اخلاق مردم خیلی کاری ندارد. این حوزه ای است که دینداران خودشان پوشش می‌دهند؛ ولی وقتی به نام دین می‌شود، ریشه همه این اعتقادات زده می‌شود. این هم باز حرف ما نیست؛ بلکه از استاد مطهری یاد گرفتیم. در غرب به تعبیر استاد مطهری بزرگ‌ترین علت رشد ماتریالیسم وتفکرات الحادی، نه تبلیغات ملحدین بلکه عملکرد فاشیستی و دیکتاتوری کلیسا بوده است. کلیسا الحاد را در غرب به وجود آورد و هر کشوری کلیسایش مستبدتر بود، روشن‌فکری‌اش چشمگیر تر بود: فرانسه، آلمان و ایتالیا. اتفاقا در انگلیس و امریکا که کلیسایشان در مجموع با مردم پیوند برقرار کرد و از کلیسای کاتولیک جدا شد، جریان ضد دینی به مراتب کم‌تر از آلمان و فرانسه و ایتالیا بود؛ برای این که آزادیخواه‌ها فکر نمی‌کردند برای به دست آوردن حقوقشان باید با کلیسا مبارزه کنند.

اما نکته اصلی را من توضیح بدهم. ببینید دوستان! ایشان به آن سؤال اصلی من پاسخ نداد. من کی گفتم معاویه وقتی پیروز شد، حضرت پذیرفت که او امام مسلمین باشد؟ معصوم از آن جهت که برگزیده خداوند است، چه یک نفر رجوع کند و چه کل جامعه اسلامی، در شأن و فضایل و جایگاه ایشان ذره‌ای تفاوت ایجاد نمی‌شود. امام، امام است، تحت هر شرایط. پیامبر همان قدر که روز اول پیامبر بود، وقتی هم که می‌خواست رحلت کند، همان قدر پیامبر بود که هزاران بلکه میلیون‌ها طرفدار داشتند. سؤال این است که همین معصوم چه زمانی می‌تواند حکومت تشکیل بدهد. بحث سرجایگاه امام نیست. بحث در این است که حضرت امیر چه زمانی می‌تواند خلیفه مسلمین شود و چه زمانی نمی‌تواند بشود؟ آیا جز بیعت یا اقبال مردم که امروز شده رأی مردم، شما ملاکی دارید؟ اگر دارید، بگویید تا بگویم چرا این ملاک در دوره معصوم درست نیست و جواب نمی‌دهد. و اگر ملاکی ندارید، بپذیرید که ما جز رأی مردم برای احدی حتی معصوم نمی‌توانیم حق حکومت قائل شویم. اما شخصیت و موقعیت این‌ها، همه جای خود محفوظ؛ این حرف فقط در مورد معصوم هم نیست. امام خمینی چهره بزرگی بود. حالا ملت ایران می‌خواهد به ندای او پاسخ بدهد، می‌خواهد پاسخ ندهد. موقعی می‌تواند حکومت تشکیل بدهد که مردم بگویند ما پشت سر شما ایستاده‌ایم. اما وقتی نشد، عظمتش سر جای خودش هست اما حق تشکیل حکومت را ندارد.

روانبخش: باز هم آقای تاج‌زاده حاشیه می‌روند و ما مجبوریم گریزی به این حواشی داشته باشیم و بعد سراغ بحث اصلی برویم. فرمودند شأن آقای جنتی بالاتر از این است که به دادگاه بروند. توجه داشته باشید که آقای خاتمی هم همین‌طور است. جمعی از مردم کاشان و طلاب حوزه علمیه قم و مشهد از ایشان شکایت کردند، به خاطر این که در ایتالیا با زن نامحرم دست داده بود. چرا دادگاه تشکیل نمی‌شود؟ همان دادگاهی که آقای جنتی را فرا نمی‌خواند، چرا این همه شکایت را ندیده می‌گیرد؟ آیا جایگاه ایشان بالاتر از امیرالمؤمنین(ع) است که به دادگاه نمی رود؟ این خودش جای تأمل دارد.

نکته دوم مثل این که خیلی دوست دارید، وارد بحث مبارزات آیت الله مصباح شوید. عرض کردم بحث این جلسه نیست ولی اگر شما بخواهید با همین موضوع ما بحث می‌کنیم و موضوع هم همین باشد: تطبیق دیدگاه های آیت‌الله مصباح با امام. اصلاً آیا افکار آیت‌الله مصباح و اصولگرایان با امام منطبق است یا حرف‌های شما. اتفاقاً این مناظره خیلی خوبی است من پیشنهاد می‌کنم در همین دانشگاه این مناظره برگزار شود، ولی بفرمایید اگر مبارزه حقانیت می‌آورد، آقای خاتمی که به عنوان رهبر اصلاحات است چند روز مبارزه و چند سند مبارزاتی علیه شاه داشته؟! غیر از یک امضا که در پای اطلاعیه طلاب یزدی است، آیا جای دیگری شما مبارزه می‌بینید؟! اگر شما واقعاً معتقدید کسی که مبارزه نداشته است، حق حرف زدن ندارد، خوب آیت‌الله مصباح هم این همه اسناد در موردشان هست، آن‌چه که شما فرمودید در مورد سال 44 تا 47 باز اسناد زیاد است، می‌دهم همین‌جا در دانشگاه بزنید، سند به سند آن تاریخش مشخص است.

بحث بعدی این است که ما حرف دین را مطرح کردیم. بله! حرف ما همین است. می‌فرمایید چه کسی جرأت می‌کند علیه دین حرف بزند؟! آقای آغاجری جرأت کرده و زده. هفته نامه عصر ما 26 مرداد 79 را ملاحظه بفرمایید، سند آن در کتاب «ناقوس انحطاط» چاپ شده است. خودم هم در "عصرما" خواندم و دیدم. آن‌جا آغاجری می‌گوید: «می خواستم از نهج‌البلاغه سخن بگویم؛ اما به اقتضای حال و موقعیت منصرف شدم. به یاد آوردم این سخن معرف مارکس را که گفته بود دین، افیون توده‌هاست. سخنی که مارکس در باب دین گفته است هر چند تمام حقیقت نیست اما بخشی از حقیقت است. دین در حکومت‌های دینی نه تنها افیون توده‌هاست آن‌چنان که مارکس گفته است، بلکه من می‌افزایم علاوه بر آن، افیون حکومت‌ها هم هست.» این حرف او در دانشگاه تهران است و هفته‌نامه متعلق شما هم آن‌را درج کرده است. در چه زمانی، این حرف را می‌زند؟ درست در شرایطی که دینی که قبل از انقلاب می‌گفتند افیون توده‌ها است و سازمان مجاهدین آمدند، گفتند که ما علم مبارزه را باید از مارکسیسم یاد بگیریم، چون دین مخدر است و حرکت ندارد، باید برویم سراغ مارکس و مارکسیسم. انحراف سازمان مجاهدین خلق به خاطر همین بود. اما در شرایطی که امام رحمت الله علیه به عنوان یک مرجع دینی و نایب امام زمان آمده و انقلاب بزرگی را برپا کرده که مهم‌ترین شاخصه و مشخصه‌اش، دینی بودن آن است، ما در همین مملکت بیاییم در دانشگاه برای جوان ها صحبت کنیم و بگوییم دین، افیون ملت هاست. نصف حقیقت را مارکس گفته است، بقیه اش را هم من می‌گویم، افیون حکومت ها هم هست! این حرف زده شده است در شرایطی که امروز دین همه دنیا را به چالش کشانده؛ مارکسیسم و کمونیسم به موزه تاریخ رفت و لیبرالیسم هم صدای شکسته شدن استخوان هایش به گوش می‌رسد و امروز تنها تفکر و اندیشه ای که در دنیا حرف اول را می‌زند دین است. در چنین شرایطی ما بیاییم از مارکس هم مارکس‌ترشویم.

همین آقا در دانشگاه همدان در تاریخ 12 تیر 81که سازمان شما درباره اش بیانیه صادر کرد، گفت: «دین بنیادگرا با توجه به آن اصول بنیادگرایانه‌اش خیلی راحت ارزش و کرامت انسان را از بین می‌برد؛ با توجه به این‌که اسلام امروز بنیادگراست، ما نیازمند پروتستانتیسم دینی برای بازگرداندن اسلامی نومتفکرانه و عقلی و عملی هستیم. ببینید بحث مسیحیت نیست، بحث اسلام است. می‌گوید همان‌ کاری که در مسیحیت، لوتر و این‌ها انجام دادند، ما هم باید انجام بدهیم! بعد می‌گوید تا زمانی که دین اصلاح نشود و تغییر نکند، حتی اگر رژیم ها بیایند و بروند، هیچ تغییر و اصلاحی در جامعه صورت نخواهد گرفت و تمام آموزه‌های دینی که روحانیت سنتی ارائه می‌دهد، آموزه‌های سیاه، تاریک و عتیقه است که باید به وسیله نقادی دور ریخته شود!... بنی آدم نه به عنوان شیعه، آیت‌الله و فقیه بلکه به عنوان انسان با هر زبان جنس رنگ و حتی آیینی کرامت دارند. این حرفی است که رسماً دارد، روشن می‌کند. این نیست که بگوید مراد از دین، مسیحیت است. رسماً می‌گوید این اسلام به درد نمی خورد و نظر ایشان این است که شیعه و سنی و مسلمان و غیرمسلمان فرقی نمی‌کند، محور، اومانیسم است، همان انسان‌گرایی. معتقد است هر انسانی کرامت دارد. شعار حزب مشارکت هم این است که ایران برای همه ایرانیان، حتی بهاییان! همه را در بر می‌گیرد. در نامه آقای سلامتی، دبیرکل سازمان شما، به وزیر محترم کار دولت اصلاحات آمده است که بررسی کنید آیا حقوق بهاییان تضییع شده یا نه؟! بحث این است که باید روشن توضیح دهید، ما می‌گوییم این آقا این حرف را زده و شما بیانیه صادر کردید و در آن آوردید: «آغاجری عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی افتخار می‌کند که اعضایی همچون دکتر هاشم آغاجری دارد.» به دنبال این اظهارات و مهر تأییدی که بر حرف‌های او زده بودید، که جامعه محترم مدرسین با امضای آیت‌الله مشکینی با آن سابقه مبارزاتی، علمی و تقوا و ورع ایشان که کسی در آن تردید ندارد، سازمان شما را نامشروع اعلام کرد.

و اما جواب سؤال. این که امام، چه زمانی می‌تواند خلیفه مسلمین شود؟ وقتی مقبولیت باشد و مردم زمینه را فراهم کنند، امام مسلمین حکومت را تشکیل می‌دهد.در غیر آن، امام خانه نشین است. اتفاقاً این‌جا که با هم توافق داریم، خیلی خوب است. ما خیلی وقت‌ها باید با دوستان شما بحث می‌کردیم که بین مشروعیت و مقبولیت باید تفکیک قائل شد. امیرالمؤمنین مشروعیت داشت گرچه مقبولیت نداشت و در خانه نشسته بود؛ ولی شما الان این را می‌پذیرید که امام مشروعیت دارد. اما این‌گونه نیست که مردمی که حضرت را خانه نشین کردند، پیش خدا مقصر نباشند. حکومت، حق امام علی، امام حسن، امام حسین و... بود. مردمی که آن زمان، زمینه را برای حکومت حق فراهم نکردند، نزد خدا باید پاسخگو باشند. گرچه امیر المؤمنین در این شرایط برای تشکیل حکومت وظیفه‌ای ندارد. فرمودند: برای کسی که اطاعت نمی‌شود، رأیی نیست «لا رأی لمن لایطاع» چه نتیجه‌ای می‌خواهید بگیرید؟

در جمهوری اسلامی هم همین طور بوده. زمانی از مردم برنامه های آقای هاشمی خسته شده بودند، به سراغ آقای خاتمی رفتند و شعارهای اصلاح طلبی را پسندیدند، شعار جامعه مدینة النبی که بعد معلوم شد، مراد چیز دیگری بوده است. بعد از آقای خاتمی نیز انتخابات شده و مجری آن هم دولت اصلاحات بوده و آقای موسوی لاری وزیر کشور بوده، افراد مختلف کاندیدا بودند و در تلویزیون هم همه به طور کامل و مساوی بحث کردند و در نهایت 2 نفر به مرحله بعد راه یافتند. به رغم تخریب سنگینی که حتی در خود سیما علیه احمدی نژاد شد و همان جا آقا مرعشی و نوبخت رسماً ایشان تخریب کردند و مردم هم دیدند، در مرحله دوم آقای احمدی نژاد با حدود 18 میلیون رأی رئیس جمهور ایران شد. کجای این مشکل داشته؟ اگر انتخابات اشکال داشته، دولت اصلاحات باید جواب دهد. آقای موسوی لاری چندین بار اعلام کرد، این انتخابات سالم بوده و هیچ اشکالی نداشته است. خواب آقای کروبی هم هیچ ربطی به انتخابات نداشته؛ چون ابتدا در وزارت کشور آرای استان‌هایی را که رأی احمدی‌نژاد بالا بود، نخواندند و هیمشه استان‌هایی را که آقای هاشمی و کروبی رآی بیش‌تری داشتند، خواندند. اتفاقاً مردم فشار آورده بودند که چرا این استان‌ها را نمی‌خوانید. وقتی خواندند، آمار تغییر کرد. انتخابات انجام شد و الآن آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهوری قانونی این کشور است. دور بعد هم انتخابات برگزار خواهد شد؛ ممکن است آقای احمدی نژاد رأی بیاورد، ممکن است کس دیگری بیاورد. اتفاقاً آزادترین انتخابات کشور است. شما که می‌فرمایید نظارت شورای نگهبان به عنوان حق وتو است، در انتخابات شوراهای دوم، نهضت آزادی که امام آن را خلاف قانون و نامشروع اعلام کرده بوده، در انتخابات شرکتش دادید. چون شورای نگهبان نبود که آن‌ها را رد صلاحیت کند. آقایان اعضای نهضت آزادی که این همه شعار دادند و شما هم رسماً از آن ها حمایت کردید و اسناد آن موجود می‌باشد، کاندیداهای آن‌ها در سراسر کشور حدود 2 درصد رأی آوردند! چگونه است کسی که 70 درصد رأی می‌آورد، مشروع نیست؛ اما کسی که 2 درصد رأی می‌آورد مشروع است؟! شما چه نتیجه ای می‌خواهید بگیرید؟ اگر مردم با شما بودند لااقل در تهران رأی می‌آوردید! مجبور شدید در دور، بعد اسم آقای خاتمی را از تبلیغات خود حذف کنید و باز هم نتیجه نداد.

منبع



  • کلمات کلیدی :
  • محمد حق جو ::: یکشنبه 87/8/26::: ساعت 6:22 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 464
    بازدید دیروز: 150
    کل بازدید :1802802

    >> درباره خودم <<

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>آرشیو شده ها<<
    آذر - دی - بهمن 1385
    بهمن 85
    نیمه اول اسفند 85
    نیمه دوم اسفند 85
    فروردین 86 یک
    فروردین 86 دو
    فروردین سه
    فروردین 4
    اردیبهشت 1
    اردیبهشت 2
    اردیبهشت 3
    اردیبهشت 4
    خرداد 86
    تیر 86
    مرداد 86
    شهریور 86
    مهر 86
    آبان 86
    آذر 86
    دی 86
    بهمن 86
    اسفند 86
    فروردین 87
    اردیبهشت 87
    خرداد 87
    تیر 87
    مرداد 87
    شهریور 87
    مهر 87
    آبان 87
    آذر 87
    دی 87
    بهمن 87
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    دی 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    فروردین 90
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    خرداد 91
    تیر 91
    مرداد 91
    شهریور 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    زمستان 91
    بهار 92
    تابستان 92
    پاییز 92
    زمستان 92
    بهار 93
    تابستان 93
    پاییز 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94
    پاییز 94
    زمستان 94
    بهار 95
    تابستان 95
    پاییز 95
    زمستان 95
    بهار 96
    تابستان 96
    پاییز 96
    زمستان 96
    بهار 97
    تابستان 97
    زمستان 97
    پاییز 98
    بهار 99
    پاییز 99
    زمستان 99
    بهار 0
    تابستان 0
    زمستان 0

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    اصولگرا

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<













    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<